جدول4-5: نسبتهای پیشرفت موالید زنان (49-15) ساله، میانه و میانگین کشور افغانستان و کشور ایران برای دوره انتقالی 2-3………………………………………………………………………………………………………………………………………...77
هدف اصلی این پژوهش، بررسی و مقایسهی عوامل اقتصادی- اجتماعی مؤثر بر فاصلهگذاری موالید در بین زنان (49-15) ساله دارای حداقل یک فرزند در دو کشور ایران و افغانستان میباشد. روش مورد استفاده در این تحقیق، تحلیل ثانویه می باشد که دادههای آن از پیمایش مرگ و میر افغانستان[1](AMS) که در سال2010 توسط مؤسسه بهداشت عمومی افغانستان از وزارت بهداشت و سازمان مرکزی آمار این کشور انجام شده است و همچنین از طریق تاریخچه موالید بازسازی شده از دو درصد دادههای خام سرشماری 1385 که در مرکز مطالعات و پژوهشهای جمعیتی آسیا و اقیانوسیه توسط عینی زیناب بازسازی شده است،گرفته شده است. بر اساس یافتههای این تحقیق، بطور کلی در دو کشور فاصلهگذاری بین موالید در دورههای مورد بررسی (1385 ایران و 2010 افغانستان) با تفاوتهایی اتفاق افتاده است: تأثیر متغیرهای اقتصادی- اجتماعی بر فاصلهگذاری موالید در رتبههای موالید پایینتر در ایران بیشتر بوده؛ اما در افغانستان که دارای الگوی باروری طبیعی است و داشتن خانواده بزرگ از اهمیت بالایی برخوردار میباشد، تأثیر این متغیرها در رتبههای موالید بالاتر صورت گرفته است. نسبت پیشرفت موالید برای زنان ایرانی به دلیل وجود الگوی باروری کنترل شده، در مقایسه با زنان افغانستانی در همه انتقالها خیلی پایینتر میباشد. و این نسبت در انتقال از فرزند دوم به فرزند سوم و انتقالهای بالاتر به طرز محسوسی کاهش مییابد. متغیرهای اقتصادی- اجتماعی مورد بررسی در انتقالهای پایینتر بر متغیر فاصلهگذاری در بین زنان ایرانی تأثیر خود را نشان دادند. تأثیر متغیرهای اقتصادی-اجتماعی برای زنان افغانستانی بطور همزمان صورت نگرفته است محل سکونت و موقعیت اقتصادی- اجتماعی بر نسبت پیشرفت موالید، در انتقال از فرزند ششم به بالا در میان زنان افغانستانی مشهود بود. اما تأثیر متغیر تحصیلات در مراتب پایینتر موالید و در انتقال از فرزند سوم به فرزند چهارم نمایان شد.
واژههای کلیدی: فاصلهگذاری بین موالید، متغیرهای تبیینی، باروری طبیعی، باروری کنترل شده، انتقال از تولد زن به فرزند اول و… .
فاصلهگذاری بین موالید[1] یکی از عناصر مهم کنترل باروری[2] است که زوجین تحت شرایط خاصی تصمیم به این عمل می گیرند. یکی از عناصری که درکاهش باروری مؤثر است، فاصله گذاری بین تولد فرزندان می باشد که افزایش یا کاهش این فاصله، میزان باروری زنان را تحت تأثیر قرار می دهد و ارتباط مستقیمی با سرعت تولدهای بعدی، میزان برخورداری از فرصتها بخصوص برای مادران، رفاه زندگی فرزندان و والدین، میزان باروری کل جامعه و… دارد.
فاصلهگذاری بین موالید از طریق به تأخیر انداختن عمدی حاملگی و تأخیر در فرزندآوری بعد از ازدواج می تواند یک استراتژی منطقی برای کنترل باروری باشد (Chen et al, 1974: 279). با توجه به این امر که به تعویق انداختن فرزندآوری و فاصلهگذاری بین موالید تأثیر مستقیمی بر کاهش باروری دارد و یکی از ویژگیهای جوامع توسعه یافته محسوب می شود، اخیراً در کشورهای در حال توسعه از جمله ایران نیز تعدادی از زنان تولد فرزند دوم خود را تا چند سال به تعویق می اندازند.
گرایش والدین به تنظیم فاصله تولد فرزندانشان[3]، با توجه به زمینه های اقتصادی، اجتماعی و زیست شناختی آنها، درکشورهای مختلف شکلهای متفاوتی خواهد گرفت. در این پروژه نگارنده به دنبال بررسی و مقایسه عوامل مؤثر بر فاصلهگذاری موالید در دو کشور ایران و افغانستان میباشد. اگرچه دو کشور در بسیاری از زمینههای فرهنگی، زبانی و مذهبی شبیه هماند، اما دارای سطح و الگوی باروری متفاوتی هستند. باروری افغانستان نمونه ای از یک الگوی باروری طبیعی است که شیوع و کاربرد وسایل پیشگیری در آنجا کمتر رایج می باشد و زوجین کنترل ارادی و آگاهانهی محدودی بر زاد و ولد دارند. حال آنکه باروری ایران یک الگوی باروری کاملاً کنترل شده و حتی زیر سطح جانشینی است که در آن شیوع وسایل پیشگیری کاملاً رایج می باشد و زوجین به طور ارادی و آگاهانه به محدود کردن زاد و ولد می پردازند.
ایران در طی سالهای اخیر کاهش شدیدی را در سطح باروری تجربه کرده و با افزایش تأخیر در بچه آوری روبه رو بوده است که این امر منجر به افت نرخ باروری به زیر سطح جانشینی[4] شده است. بطوریکه این نرخ از 3/6 فرزند برای هر زن در سال1355 به 8/1 فرزند در سال 1385 کاهش یافته است. این در حالی است نرخ باروری در میان زنان افغانستان در سال 1995 حدود 06/8 تولد به ازای هر زن بوده که در طی این سال به اوج خود رسیده است. و پس از آن با کاهش نرخ باروری به حدود 1/5 در سال 2010 سیر نزولی خود را آغاز کرده است. به عبارت دیگر می توان گفت که افغانستان در سالهای اخیر در حال تجربه گذار می باشد.
یکی از انگیزههای انجام این تحقیق فقدان تحقیقات انجام شده در زمینه بررسی و مقایسه فاصلهگذاری موالید ایران با افغانستان می باشد. انتظار می رود نتایج این تحقیق به ایجاد دیدگاه تازه ای در خصوص اهمیت متغیرهای اقتصادی، اجتماعی و جمعیتی، و تأثیر آن بر فاصلهگذاری بین موالید در میان زنان دو جامعه منجر شود.